13 دی ماه 96 ابجی کوچولوی من بدنیا اومد
13 دی ماه بی خبر از همه جا رفتم مدرسه موقع برگشتن از مدرسه ناهار رفتم خونه بابا رضا به صرف کباب و بعد ناهار همراه خاله طوبا و بابا رضا راهی شدیم بازم بی خبر از همه جا نزدیکیای بیمارستان دستگیرم شد که خواهرم بعد 9 ماه انتظار به دنیا اومده کلی ذوق داشتم و بالا پایین میپریدم دپفردای اون روز مامانم مرخص شد و اومد خونه ولی شبش مریض شدم و چند روزی درگیر بیماری بودم خیلی روزای سختی بود خدارو شکر الان حالم خوبه ...
نویسنده :
مامان و بابا
22:31